وقتی که دست پسرمامان میشکنه...
ایلیا جون مامان توی تاریخ ۲۳ دی ۱۳۹۴ بخاطر شیطونیاش متاسفانه از مبل افتاد مچ دست چپش مو برداشت... پسرم کلی گریه میکردی اولش فکرکردیم بخاطر ترس افتادنته و چیزیت نیست و بدنت کوفته شده ولی وقتی دیدیم که موقع بلندشدن از زمین و برداشتن وسایل گریه میکنی فهمیدیم نه داستان بیش از ایناس. خیلی روز بدی بود پسرم اول رفتیم درمانگاه و بعد از اینکه دکتر از دستت عکس انداخت و گفت که دستش شکسته انگار یه پارچ یخ رو سر من و بابایی ریختن شوکه شدیم. و دکتر بمون گفت چون سنش کمه ببرینش بیمارستان میلاد هم مجهزتره هم با بیمه تون هزینش کمتر مسشه. ما هم ساعت8:45 شب رفتیم بیمارستان میلاد و بعد از کلی گریه کردنای من و شما بالاخره دست خوشگلت رو گچ گرفتیم...
نویسنده :
مامانی
20:16