ایلیا جونمایلیا جونم، تا این لحظه: 9 سال و 6 ماه و 1 روز سن داره
مامان ایلیامامان ایلیا، تا این لحظه: 31 سال و 8 ماه و 21 روز سن داره
بابای ایلیابابای ایلیا، تا این لحظه: 37 سال و 10 ماه و 9 روز سن داره
ساخت کلبه زندگیمونساخت کلبه زندگیمون، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 6 روز سن داره

ایلیا گل پسره خونه ما

وقتی که دست پسرمامان میشکنه...

ایلیا جون مامان توی تاریخ ۲۳ دی ۱۳۹۴ بخاطر شیطونیاش متاسفانه از مبل افتاد مچ دست چپش مو برداشت... پسرم کلی گریه میکردی اولش فکرکردیم بخاطر ترس افتادنته و چیزیت نیست و بدنت کوفته شده ولی وقتی دیدیم که موقع بلندشدن از زمین و برداشتن وسایل گریه میکنی فهمیدیم نه داستان بیش از ایناس. خیلی روز بدی بود پسرم   اول رفتیم درمانگاه و بعد از اینکه دکتر از دستت عکس انداخت و گفت که دستش شکسته انگار یه پارچ یخ رو سر من و بابایی ریختن شوکه شدیم. و دکتر بمون گفت چون سنش کمه ببرینش بیمارستان میلاد هم مجهزتره هم با بیمه تون هزینش کمتر مسشه. ما هم ساعت8:45 شب رفتیم بیمارستان میلاد و بعد از کلی گریه کردنای من و شما بالاخره دست خوشگلت رو گچ گرفتیم...
29 دی 1394

چهارده ماه از داشتنت میگذرد

ایلیا جونم سلام گل پسرم اومدم برات بگم که این مدت چه کارهای جدیدی یادگرفتی؛ بااینکه خیلی دوست دارم برات عکس بذارم ولی خودت نمیذاری با لپتاب کار کنم الانم داری شیر میخوری و من با گوشی برات مینویسم: *ماشالله یک سال و هم گذروندی و واکسن ش رو هم زدی در حالیکه آقا بودی و اصلا اذیت نکردی قربونت بشم . *تولد یک سالگیت و هم خیلی ساده فقط به صرف شام برگزار کردیم چونکه شب هفت شهادت امام حسین بود . آقاجون و مادر جون ۱۰۰ هزار تومن،دایی جون یه سکه پارسیان،خاله جون یه شلوار اسلش برات آوردن بابابزرگ و عمو هادی هر کدوم یه ماشین ،عمو میثم شلوارک عمو محمد دمپایی لا انگشتی برات آوردن  من و باباجون هم برات کمپرسی بزرگ برات خرید و عاشقشی و همش سوار...
3 دی 1394
1